رمان «غریبه‌ای در خانه» (A Stranger in the House) نوشته‌ی شاری لاپنا
نوشته شده توسط : Kloa

با لحن تحلیلی‌تر و تمرکز بر روان‌شناسی شخصیت‌ها
۱. خانه‌ای که دیگر امن نیست
ترنر پس از یک تصادف شدید، در بیمارستان به هوش می‌آید و چیزی از آن شب به یاد نمی‌آورد. خانه‌ای که در آن با شوهرش تام زندگی می‌کرد، دیگر برایش حس امنیت ندارد. این حادثه، به‌ظاهر ساده، آغازی بر سقوط روانی اوست. پلیس او را با یک صحنه جنایت مرتبط می‌داند، اما هیچ حافظه‌ای ندارد که از خود دفاع کند. ترس در ذهنش می‌دود؛ ترسی که از ناخودآگاهش برخاسته. آیا او خود مرتکب گناهی شده که حافظه‌اش پاک کرده؟ یا قربانی یک دام پیچیده شده است؟

۲. همسایگان همیشه ناظرند
کارن، همسایه‌ی فضول و پرحرف، که ظاهر آرامی دارد، کم‌کم به چهره‌ای مشکوک بدل می‌شود. شاری لاپنا نقش همسایه را فراتر از یک شخصیت فرعی تصویر می‌کند. او نماینده‌ی نگاه اجتماعی، قضاوت‌های سطحی و تمایل به دخالت است. کارن، ناظری است که مدام دیده اما نفهمیده، شنیده اما نپرسیده. در عین حال، او نیز رازهایی دارد. این همسایگی ساده، به محله‌ای از سایه و شک بدل می‌شود. خانه‌ها، دیگر پناهگاه نیستند.

۳. هویت در سایه‌ی حافظه
ترنر زنی است که نه‌تنها حافظه‌اش را، بلکه هویتش را نیز از دست داده. او می‌ترسد آنچه فراموش کرده، بدتر از آن چیزی باشد که به ذهنش خطور می‌کند. خاطرات گم‌شده‌اش به مثابه یک آینه تاریک است؛ نمی‌داند کیست و چه کرده. این گم‌گشتگی روانی، شخصیت او را از هم می‌پاشد. رمان، در این‌جا به یک مطالعه‌ی روان‌شناختی بدل می‌شود. ترنر از خودش هم می‌ترسد. آیا امکان دارد انسان، خود را نشناسد؟

۴. تام؛ همسر یا قاضی؟
تام، در آغاز داستان، همسری نگران است، اما به‌تدریج تغییر می‌کند. او به‌جای همراهی، به داوری می‌پردازد. در لحظاتی، او نماینده جامعه‌ای است که درک نمی‌کند، فقط قضاوت می‌کند. اعتماد میان آن‌ها فرومی‌پاشد و چیزی جز نقش‌های خالی باقی نمی‌ماند. او نه‌تنها نمی‌پرسد، بلکه نمی‌خواهد حقیقت را بداند. شاید چون می‌داند حقیقت، از تحملش خارج است. روابط زناشویی در این رمان، آینه‌ای از بیگانگی‌های مدرن است.

۵. پلیس؛ مرزبانان حقیقت یا عاملان فشار؟
نقش پلیس در رمان نه‌تنها در جست‌وجوی حقیقت است، بلکه فشار روانی بر شخصیت‌ها وارد می‌کند. بازجویی‌ها مانند شکنجه‌های نرم و مدرن‌اند. پلیس در این داستان، نه خیر مطلق است و نه شر، بلکه نهادی خاکستری‌ست. در فضای مبهم این رمان، حقیقت به‌سادگی به دست نمی‌آید. این سوال مطرح می‌شود: آیا جامعه به‌دنبال حقیقت است یا فقط آرامش ظاهری؟ پلیس، هم متحد خواننده است و هم رقیب او در کشف حقیقت.

۶. پایان در مرز گناه و رهایی
پایان داستان، بین برملا شدن و سرپوش ماندن حقیقت در نوسان است. مخاطب درمی‌یابد که گناه همیشه آشکار نمی‌شود و برخی اسرار، بهتر است پنهان بمانند. اما آیا این پنهان‌کاری همان خیانت به عدالت نیست؟ شاری لاپنا، قضاوت نهایی را به خواننده می‌سپارد. شخصیت‌ها نجات می‌یابند یا سقوط می‌کنند، بستگی به این دارد که کدام روایت را باور کنیم. در نهایت، این ما هستیم که باید انتخاب کنیم: حقیقت، یا آرامش دروغین.

 





:: بازدید از این مطلب : 16
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 26 ارديبهشت 1404 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: